لنگر انداختن نوعی غرض شناختی است. شخص بر روی اولین اطلاعاتی که کسب کرده است تکیه می کند و بر مبنای آن اطلاعات تصمیم گیری می کند. بعنوان مثال، معامله گری که این غرض شناختی را دارد قبل از ورود به بازار تحلیلی را می خواند و با خواندن آن تحلیل متقاعد می شود و تصمیم می گیرد سهمی را بخرد. او با دیده شک به این تحلیل نگاه نکرده و اطلاعات تکمیلی را جمع آوری نمی کند و به اصطلاح در آنجا لنگر می اندازد و به سوی کسب داده های بیشتر حرکت نمی کند.


چگونه غرض لنگر انداختن احتمال ضرر را بالا می برد؟

هر تحلیلی از بازار حاصل نگاه نویسنده تحلیل از بازار است و خود بازار نیست. در واقع آن معامله گری که بر اساس این تک تحلیل به معاملات می پردازد، از ورای نگاه نویسنده تحلیل بازار را می بیند که اگر مخدوش نباشد قطعا برداشتی محدود است و اگر این معامله گر را با معامله گری مقایسه کنیم که علاوه بر این تحلیل دیگر تحلیل ها را می خواند و از موضع بلند تر و جامع تری به بازار نگاه می کند، دید محدودتر و بسته تری دارد و احتمال کسب سودش به نسبت معامله گری که دید وسیع تری دارد بسیار پایین تر است و در مقابل احتمال ضررش بیشتر.